چهار هفته اول

این چند وقت هر بار که مطلب نوشته بودم به خاطر مشکلات افت سرعت اینترنت مطلب ذخیره نمی شد من هم چون مطالب رو تو سیستم ذخیره نکرده بودم حوصله و وقت دوباره نوشتن نداشتم . اما امروز می خوام بطور خلاصه از این 1ماه بنویسم .

روز اول اسفند که ما خودمون رو به مرکز آموزش معرفی کردیم چندتا دژبان اومدند و شروع کردند به روضه خوندن که فلان وسیله ممنوعه فلان چیز رو نیارید بهمان چیز جرم داره و .....بعد به بچه ها گفتند که هرکی موبایل همراهش هست تحویل بده و رسید بگیره ، ساکهاتون رو هم باز کنیم که بگردیم بچه ها هم گوشی ها رو تحویل دادند و دژبان ها هم مثلا ساکها رو بازرسی کردند .

بعد ما رو بردند یه قسمت دیگه که چندتا برگه و فرم پر کردیم و یه سری تعهد دادیم ، بعد از همه اینها یه سرگردی که مسئول تقسیم کردن بچه ها بود ما 30 نفری که با هم اومده بودیم رو تو یگانهای مرکز تقسیم میکرد ما 6نفر بودیم که دوست داشتیم با هم باشیم برا همین کنار هم نشسته بودیم ولی موقع تقسیم 2نفر رو ازما جدا کرد اما 6نفری هم که با هم به یک یگان رفتیم ( خودم – احمد – میلاد – جواد – امین – رضا ) با هم تا به امروز رابطه خیلی خوبی داریم و همیشه با هم هستیم .

بعد از تموم شدن تقسیمات یه سرباز ما رو به یگانهای مربوطه معرفی کرد که اونجا هم چندتا تعهد دادیم و فرم پر کردیم که بعدش لباس ها را به ما تحویل دادند و یه برگه مرخصی 3 روزه  دادند و گفتند تشریف ببرید خونه لباس ها را آرم بزنید و سر و صورت مبارکتون رو آنکادر کنید و برگردید.

اون روز همه بچه ها از برخورد خیلی خوب تعجب کرده بودند و به این نتیجه رسیدند که این برخورد واسه تبلبغات بوده حالا بزار شروع بشه ببین چه پوستی از سرمون میکنن !

صبح روز چهارم اسفند خودمون رو به مرکز معرفی کردیم و با فرمانده محترم آشنا شدیم از همون روز اول آموزش ها بطور خیلی فشرده شروع شد و به تناسب روزی یکبار چندتا از مسئولین تو مسجد مرکز به مدت 2ساعت سخنرانی و خوشامدگویی داشتند.

بر خلاف تصور همه چون تو مراسم صبحگاه چهارشنبه بچه ها خوب رژه رفته بودند همون هفته اول پنجشنبه و جمعه را به بچه ها مرخصی دادند و ما هم رفتیم تا شنبه !

از شنبه آموزش ها سخت تر و جدی تر شد و همون طور که قبلا هم شنیده بودم تمامی روزهای زوج به مدت 1ساعت دویدن و ورزش صبحگاهی هست.

خلاصه هفته دوم هم با آموزش ها به چهارشنبه رسید و دوباره مرخصی آخر هفته (چون پنجشنبه تعطیل رسمی بود از چهارشنبه ظهر تا شنبه صبح به بچه ها مرخصی دادند )  تو این هفته هرچی که پیش میرفتیم بیشتر با سختگیری های فرمانده یگانمون آشنا شدیم و بیشتر پی به شخصیت بالای افسر آموزشمون بردیم که واقعا همه بچه ها دوستش دارن . مرخصی هفته دوم به من تعلق نگرفت چون پنجشنبه پست نگهبانی داشتم !

از هفته سوم مرخصی های روزانه ( روزبرگ ) که از ساعت 4عصر اون روز تا صبح روز بعد ساعت 5.30 هست شروع شد . برای آخر هفته هم دوباره مرخصی بهمون تعلق گرفت ولی چون یکی از بچه هامون جمعه پست داشت تصمیم گرفتیم که پنجشنبه را با هم بریم بیرون و تا آخر شب یه ریکاوری اساسی کنیم و برگردیم !

هفته چهارم خیلی خوب و آسون گذشت چون تو این هفته خبری از تنبیهات شدید ( به قول فرمانده ورزش ) نبود و از چهارشنبه هم مرخصی های تعطیلات عیدمون شروع شد .

 

پ.ن : این پست رو به صورت کلی نوشتم ولی بعدا در مورد چیزهای جالب و اتفاقاتی که تو این مدت افتاد با جزئیات بیشتر می نویسم .

نظرات 4 + ارسال نظر
امید پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ب.ظ

یک عکس مربوط به کشتی بانوان

حالا می فهمم که قضاوت کردن چقدر سخته

اگه بی جنبه ای نیا ببینی

راستی اگه تمایل داشتی منو لینک کن بهم خبر بده تا منم تو را لینک کنم

http://bikalak.blogsky.com/1388/12/27/post-34/

.:: علی ::. پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:10 ب.ظ http://norouzshop.mihanblog.com

^^^^^^^^^^^^^^^^#####^^^^####^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^#^#^#^^^^#^^^^^#^^^^^
^^^^^^^^^^^^^#^#^^#^^#^^^^^#^^#^^^^
^^^^^^^^^^^^^#^#^#^#^#^^^##^^^#^^^^
^^^^^^#^^^^^#^^^#^#^#^####^^^#^^^^^
^^^^^^##^^^^#^^^#^#^^^^#^^^#^#^^^^^
^^^^^^###^^^^#^^^#^#^^^#^^#^^^#^^^^
^^^^^^#####^^^#^^#^^#^^##^^^^^#^^^^
^^^^^^^#####^^^############^^##^^^^
^^^^^^^^^^##^^^^##^^^^######^^^^^^^
^^^^^^^^^^^##^^###^####^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^#####^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^###^^^^####^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^##^^^^^^^#####^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^##^^^^^^^^^^####^^^^^^^^^^^
^^^^^^^##^^^^^^^^^^^^###^^^^^^^^^^^

سلام دوست گرامی

وب خیلی خوبی داری [قلب][گل][گل]

همین جور داشتم برای خودم تو نت میگشتم وب قشنگت رو دیدم[قلب]

کارت خیلی خوبه بهت تبریک میگم[گل]

یه سر به وبلاگ من هم بزن اگه خواستی و دوست داشتی بگو تا لینکت کنم

منتظرم ها

یادت نره

http://norouzshop.mihanblog.com

میلاد چهارشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 02:58 ب.ظ

سلام منم دوم اردیبهشت اعزام میشم همونجا ! البته شما اونموقع دیگه اونجا نیستید . میگم اینطوری که شما نوشتی که همش مرخصی بوده :دی . امیدوار شدم !
ایشالا موفق باشین

با سلام به میلاد عزیز من سال 88 اونجا بودم
الانم خیلی اتفاقی به این وبلاگ سر زدم-امیدوارم که حسابی یهت خوش بگذره
یکی از دوستان اسفند از اونجا ترخیص شد می گفت همه چیز همچنان خوبه
فقط درجات نسبت به موقعی که ما بودیم نزول کرده ، دیگه فوق لیسانس ستوان یکم نمیشه میشه ستوان سوم

حمید پنج‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ

منم 2 اردیبهشت اعزامم 01. اینجور که از پست های شما متوجه شدم مثل اینکه اوضاع نسبت به پادگان هایی مثل 06 خیلی بهتره.
یه سوال داشتم روزبرگ هایی که گفتید از هفته سوم به همه و هر روز میدن؟

حمید گرامی روز برگها معمولا سهمیه داره و هرچه زمان میگذره سهمیه ها بیشتر میشه.البته بستگی به فرمانده شما هم داره .... میتونه عده بیشتری رو بفرسته
اگه روزهایی که می خواهید بروید پست نباشید و از شانستون اکثر بچه های یگان شما تهرانی نباشند هر روز می توانید بروید چون بچه های شهرستان کمتر پیش میاد که هر روز بخوان برن
زمان ما دوستانی بودن که هر روز هم میرفتن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد